سیاهچاله ی درون من

میدونی من چی فهمیدم این چند روز یارجان!؟
اینکه یه زن ترک شده درونش ترک میخوره...
یه شکاف عمیق بین خودش و خودش...
مهم نیست با چندتا بچه ترک شده باشه یا تنها...
مهم نیست مقابلش کوهی از مشکلات باشه یا نباشه...
مهم نیست خانواده اش با آغوش گرم قبولش کنند یا نه...
مهم اینه اون زن دیگه به خودش برنمیگرده...
و حتی توی اوج موفقیتم باشه همیشه اون ترک آزارش میده...
و اون حس طرد شدن و رها شدن شبیه یه آوار همیشه روی وجودش سنگینی میکنه...
تصور کن یارجان!
یه زن ترک خورده و یه آوار...
حالا نه اینکه من حتی تو دلم ذره ای به درستی تصمیمت شک داشتم و نه اینکه گذشت زمان ممکن نبود من رو هم به این تصمیم برسونه... نه...
حتی گاهی که از خودم میپرسم یعنی جدایی تنها راه درست این مسیر بود به خودم میگم آره...
اما اینا که نمیتونه اون شکاف و ترک درون منو ترمیم کنه...
شکافی که این روزا هرقدر بار زندگی سنگین تر میشه، عمیق تر میشه و کمر منو بیشتر خم میکنه...
و من به این رسیدم که دیگه از چاه خواستن گذشته...
من درون خودم سیاهچاله ای دارم که هر روز یه بخش خودم رو می بلعه...
#الهام_جعفری
#ممنوعه
دیدگاه ها (۴)

داشتم میرفتم برم امتحان بدم یاکریم نشسته بود روی تخم و اون ی...

میگفت این روزا هرقدر بیشتر میگذره دعواهای من و بابام بیشتر م...

تمام عمر، اشتباه

اشک خونین بنمودم به طبیبان، گفتنددرد عشق است و جگرسوز دوایی ...

از خودم خسته‌م از اینکه هر روز بیدار می‌شمو باید یه نقاب جدی...

این معلم از بچه ها درباره اینکه چرا بزرگ‌تر ها نماز نمیخونن ...

تنها دلیلم برای موندن تو ویسگون عشقمه و اگه بخواد بخاطرش همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط